ديپلماتهاي ايراني در يك حادثه كشته شدهاند
گفتوگوی اختصاصی با سمیر جعجع
۲۴ تير ۱۳۸۵
علي منتظري
جنگهای داخلی لبنان که از سال 1975 آغاز و هفده سال به طول انجامید، داستانهای مفصلی دارد که بخشی از آنها امنیتی، بخشی از آنها سیاسی و بخش مهمی از آنها نظامی است که البته در تمامی آنها آثار دخالت نیروهای خارجی و از جمله اسرائیل را میتوان مشاهده کرد که عمدتا در قالب پیمانهای نظامی با جریانهای همراه در لبنان شکل مییافته است. شماري از نيروهاي ایران نیز در سال 1361 برابر با 1982 در قالب نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لبنان حضور یافتند.
آنان درصدد بودند تا با حمایت از نیروهای ملی ـ مذهبی لبنان، صفی متحد و مستحکم در برابر اسرائیل ایجاد کنند و هرگز قصد ورود به جنگهای داخلی لبنان را نداشتند اما با این همه، هرگز از آسیبهای این جنگ خانمانسوز مصون نماند. ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در بیروت در سال 1982 یکی از مصادیق این آسیبهاست. در چهاردهم تیرماه 1361 در حالی که چهار دپیلمات ایرانی به نامهای محسن موسوی کاردار ایران در لبنان، احمد متوسلیان وابسته نظامی ایران در لبنان، کاظم اخوان عکاس و خبرنگار ایرنا در بیروت و تقی رستگار کارمند سفارت ایران در بیروت، عازم محل ماموریت خود بودند، در محل ایست بازرسی «البرباره» در منطقه شرقی بیروت، توسط نیروهای «القوات اللبنانیه» (نیروهای لبنانی) دستگیر و ربوده میشوند. از آن تاریخ، بیست و چهار سال میگذرد و تاکنون اخبار ضد و نقیضی پیرامون سرنوشت آنها منتشر شده است که یکی از آنها خبر به شهادت رسیدن آنهاست که چندی پیش، «سمیر جعجع» رئیس فعلی «حزب هیأت اجرایی جریان نیروهای لبنانی» آن را اعلام کرده است که در زمان دستگیری چهار دیپلمات ایرانی، یکی از اعضای نیروهای لبنانی به شمار میرفت.
سمیر جعجع، از یک خانواده متوسط لبنانی مسیحی، پیش از آغاز جنگ داخلی لبنان، در دانشگاه آمریکایی بیروت دانشجوی پزشکی بود. او به دلیل جنگ از این دانشگاه به دانشگاه یسوعیه در شرق بیروت انتقال مییابد اما با گسترش جنگ داخلی، درس را رها واز سال 1976 به طور کامل به فعالیتهای نظامی در بین نیروهای لبنانی میپردازد. القوات اللبنانیه (نیروهای لبنانی) شاخه نظامی حزب کتائب لبنان بود که در سال 1976 تاسیس میشود. «بشیر جمیل» از همین سال تا سال 1982 یعنی سالی که وی در انفجار مقر حزب کتائب کشته میشود، رهبری قوات لبنانیه را در دست داشت. پس از او خواهرزادهاش یعنی «فواد ابی ناظر» فرماندهی قوات لبنانیه را بر عهده میگیرد تا آنکه اتحاد سهگانه «سمیر جعجع»، «ایلی حبیقه» و «کریم بقرادونی» در سال 1985، «ابی ناظر» را سرنگون و «حبیقه» را جانشین وی میکند. اما فرماندهی ایلی حبیقه بر نیروهای لبنانی نیز فقط یک سال طول میکشد و او در قیامی به رهبری «سمیر جعجع» در سال 1986 سرنگون و از این سال تا زمان دستگیری در سال 1994 رهبری قوات لبنانیه را بر عهده میگیرد. پس از پایان جنگهای داخلی لبنان، برخی از پروندههای زمان جنگ رو میشود و «سمیر جعجع» از سوی دادگاه عالی لبنان در حادثه قتل «رشید کرامی» در سال 1988 و قتل «دانی شمعون» رییس حزب ملیگرایان آزاد در سال 1991 محکوم به حبس ابد میشود و از سال 1994 تا 2005 در زندان به سر میبرد تا آنکه در پرتو عفو سراسری در لبنان و بستن پروندههای جنجالی دوران جنگهای داخلی لبنان، از زندان آزاد و با تاسیس «حزب هیأت اجرایی جریان نیروهای لبنانی» به جرگه رهبران غیرنظامی و سیاسیون فعلی لبنان میپیوندد. همسر او «ست ریدا جعجع» عضو پارلمان لبنان است و حزب وی اکنون پنج نماینده در پارلمان دارد. وزارت جهانگردی لبنان به «جو سرکیس» از حزب وی، سپرده شده است.
«سمیر جعجع» برای این گفتوگو، در ابتدا تمایل چندانی نداشت چرا که معتقد بود، حرفهایش را به مطبوعات و مراکز رسمی لبنان زده است و حرف جدیدی ندارد. با این همه، در نهایت برای گفتوگو موافقت نمود گو اینکه وی، از این که موضوع، بنا به نظر وی، رسمی و قانونی آغاز نمیشود تا رسما و قانونی همه چیز روشن شود، گله و شکایت داشت.
در هر حال آنچه در پی میآید گفتوگوی اختصاصی با وی میباشد که در بیست و پنجمین سالگرد ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در بیروت و به منظور روشن شدن سرنوشت آنان انجام شده است:
همانطور که میدانید تاکنون قرائتهای مختلفی از جریان بازداشت و ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی در بیروت در سال 1982 صورت گرفته است. شما چگونه به این موضوع نگاه میکنید؟
ـ در گذشته نیز بارها درقالب اظهارنظرهای مطبوعاتی و مواضع رسمی، دیدگاه خود پیرامون دستگیری چهار دیپلمات ایرانی را بیان کرده بودم. این بار نیز آن را به صورت خلاصه و صریح بیان میکنم و امیدوارم آخرین آن باشد. در سال 1982 چهار دیپلمات ایرانی در مرکز ایست و بازرسی بربارای شمالی بیروت بازداشت و دستگیر شدند و بنا به اهمیت این چهار نفر، پس از دستگیری، به مقر تشکیلات اطلاعات و امنیت نیروهای لبنانی (القوات اللبنانیه) منتقل شدند. پس از این مرحله بر اساس اخبار کاملا موثق فهمیدم که آنها، در نتیجه یک حادثه معین که ماهیت آن را به طور دقیق نمیدانم، کشته شدهاند.
در آن سالها رسم بر این بود که در مقابل چیزهایی مثل پول یا تبادل زندانیان، بازداشتشدگان یا زندانیها آزاد میشدند. چرا در مورد این چهار دیپلمات چنین اتفاقی نیفتاد؟
ـ بر اساس آگاهیهای من و با کمال تاسف شدید، بسیاری از ربودهشدگان و زندانیان در طول جنگ داخلی لبنان در زندانها کشته شدهاند. اما حالتهایی مثل آزادی در مقابل پول و یا تبادل زندانیان از موارد نادر و استثنایی بوده و قاعده کار در آن زمان تلقی نمیشده است.
این موضوع چگونه با القوات اللبنانیه (نیروهای لبنانی) ارتباط پیدا میکند؟
ـ مبنای اصلی ارتباط این موضوع با نیروهای لبنانی (القوات اللبنانیه) این بوده است که چهار دیپلمات ایرانی در مرکز ایست بازرسی این نیروها دستگیر شدند و پس از آن به تشکلات اطلاعات و امنیت این نیروها در آن زمان انتقال یافتند.
شما تأکید دارید که این چهار دیپلمات کشته شدهاند اما من معتقدم که برای این نظر باید دلایل کافی ارائه کرد به خصوص آنکه دیدگاههای دیگری هست که نظر شما را رد میکند.
ـ حق با شماست اما باید دلایل را در نزد دولت لبنان جستجو کرد و نه پیش من به خصوص آنکه من در آن زمان مسئولیتی در برابر حادثه به دلیل جایگاهم در آن موقع نداشتم.
اما از نظر ایران، این چهار دیپلمات پس از دستگیری در همان سالها به نیروهای اسرائیلی تحویل داده شدهاند و هنوز هم زندهاند. نظر شما در این باره چیست؟
- پس از آنکه من رهبری نیروهای لبنانی را به دست گرفتم هرگز به دلیل و یا نشانهای که بیانگر این امر باشد دست نیافتم و چیزی که موید این امر باشد را هرگز لمس ننمودم.
ایلی حبیقه پیش از کشته شدنش در دیداری با خانواده چهار دیپلمات ایرانی در سال 2000 اعلام کرده بود که این چهار تن در سال 1986 زنده و در زندان در بازداشت بسر میبردهاند. نظرتان در این باره چیست و ارتباط ایلی حبیقه با موضوع چه بوده است؟
- ایلی حبیقه اکنون در زمره اموات است اما من مجبورم وقایع را آنچنان که خودم به آنها واقف هستم، بیان کنم. چهار دیپلمات ایرانی در زندانهای تشکیلات اطلاعات و امنیت نیروهای لبنانی در سال 1982 در زمانی که ایلی حبیقه ریاست تشکیلات امنیتی را بر عهده داشت، کشته شدند. به اعتقاد من اظهارات «ایلی حبیقه» به منظور رفع مسئولیت از خودش در این حادثه بوده است. اگر این چهار نفر واقعا در زندان و زنده بودند، پس از قیام علیه ایلی حبیقه و برکناری وی در سال 1986 ما آنها را پیدا میکردیم. با همه این احوال پس از قیام علیه او و برکناریاش، ما همه زندانیان را که در زندان بودند، کسانی که در زندانهای ایلی حبیقه قرار داشتند را جمع کردیم که تعداد آنها هفده نفر بود و همه آنها را دقیقا به دارالافتای بیروت تحویل دادیم. تمامی این وقایع موثق در روزنامههای لبنانی به ثبت رسیده است که دیپلماتهای ایرانی جزو آنها نبودند.
آیا قبول دارید که این حق ایران است که موضوع را همچنان در لبنان پیگیری کند.
ـ به طور حتم، اما به شرط آنکه از طریق کانالهای رسمی قانونی آن را پیگیری کند و بخواهد تحقیق را تا آخر پیگیری و سپس نتایج آن را نیز اعلام کند. اکنون اوضاع در لبنان آزاد شده است و من آرزو میکنم که به شکل رسمی و آشکار از حکومت لبنان خواستار تحقیق در این امر شود تا آنکه تحقیق با شفافیت کامل تا آخر صورت گیرد.
اکنون شما در مجموعه رهبران سیاسی لبنان هستید. آیا خودتان پیشنهادی مشخص برای روشن شدن این پرونده دارید؟
ـ پیشنهاد من این است که دولت لبنان به تحقیق کامل و جامعی درباره این پرونده اقدام کند و سپس نتایج آن را به صورت شفاف و علنی اعلام کند.
در صورتی که ایران به شما پیشنهاد روشن شدن این پرونده را به شکل رسمی بدهد آیا شما حاضرید برای روشن شدن پرونده با ایران همکاری کنید.
- به طور حتم من حاضرم اما به شرط آنکه این اقدام از طریق ادارات رسمی مخصوص این کار باشد.
تاکنون چه افراد یا موسسات لبنانی با شما درباره سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی گفتوگو کردهاند؟
ـ اداره اطلاعات و امنیت ارتش لبنان در سال 1994 هنگامی که در زندان بودم با من صحبت کردند که تمامی اظهاراتم را به صورت خطی و نوشته به آنها دادم. در سال جاری نیز نبیه بری رئیس پارلمان لبنان با من در این خصوص گفتگو داشته است.
بار دیگر از فرصتی که برای گفتوگو به من دادید، متشکرم.
حمید داودآبادی