برای سعید سلطانیفر "تویی که نمیشناختمت"
که چی؟ چرا هنرمندان، همکاران و دوستانش حتی آقای کارگردان "سیدضیاءالدین درّی" که اتفاقا سریال کلاه گشادِ بر سر بیت المال و صدا و سیما رفته! "کلاه پهلوی" با بازیگری بحرالعلومی همچنان درحال پخش است، نیامدند تا زیر جنازه اش را بگیرند.
چرا؟ چون سوپر استار نبود!
چرا چون ... نبود ...
ولش کن.
دلم خیلی سوخت.
نه برای کسی، که برای خودم.
چون خودمم شدم از جنس همون جماعت بی معرفت.
قدیما می گفتن "جماعت مُرده پرست"
کاشکی مُرده پرست بودیم. اونم دیگه تومون پیدا نمیشه!
اصلا دیگه همدیگر رو چال نکرده، میریم سراغ کار و زندگی خودمون.
بعضی جماعت ها و صنوف! هرچی به سرشون بیاد حقشونه!
میخوای هنرپیشه باش، کارگردان باش، تهیه کننده یا فوتبالیست!
آره فوتبالیست.
چند روز پیش، یه هنرپیشه و فوتبالیست، در غربت جان داد، ولی در کجای سینمای ما ازش خبری دیدیم جز تسلیت برنامه هفت و یه خبر کلیشه ای ناقص که همه سایتها زدن!
هیچی در موردش نمیگم چون خودمم اونقدر بی معرفت بودم که باوجود ارتباط فامیلی و علاقه ای که بهش داشتم، شاید ده – پونزده سال از خودش و برادرش "محمدابراهیم سلطانی فر" کارگردان "فیلم تویی که نمی شناختمت" سراغی نگرفتم که حالا تا شنیدم سعید براثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده، دربدر افتادم دنبال شماره تلفنش که مثلا بهش تسلیت بگم!
عجب. اینم از من و معرفت نداشته ام.
آره. اتفاقا در بین ما بچه رزمنده ها هم بی معرفت زیاد پیدا میشه!
مگه سر ماجرای سردار شهید "احمد پاریاب" ندیدید و نخوندید؟!
جدا اگر احمد پاریاب و سعید سلطانی فر "عسل" بودند، چه می کرد ضرغامی با همه شبکه های جعبه جادوش!!!
با همه این اوصاف، وقتی در اینترنت درباره شهید سعید سلطانی فر جستجو کردم، درکمال تعجب مطلبی در سایت "بی.بی.سی" فارسی دیدم که بدجور حالم رو گرفت.
نه اینکه مطلب بدی باشه، که اتفاقا عالیه.
ولی سوختم که چرا ما بی محلی و بی معرفتی کردیم، ولی بی.بی.سی که اتفاقا چندشب پیش برنامه ای داشت که می گفت "بعد از 25 سال که از پایان جنگ ایران و عراق می گذرد، سازمان سیا اسنادی منتشر کرده که اعتراف می کند آمریکا در جنگ شدیدا از عراق و صدام بخصوص در مقطع بمباران شیمیایی حمایت می کرده!"
از سعید این گونه می نویسد.
واقعا با دیدن این مطلب، از خودم و خودمان خجالت کشیدم.
از رزمندگان اسلام!
از هنرمندان، کارگردانها و هنرپیشه ها!
از فوتبالیست ها!
از سردارانی که سکان میلیاردی باشگاه های فوتبال کشور را در دست دارند!
که تعدد و تنوعشون، ناخواسته آدم رو یاد عملیات خیبر می اندازه!
حالا امروز بی.بی.سی برای شهید شیمیایی ما سعید سلطانی فر می نویسه:
"از مجروحان شیمیایی جنگ بود زیرا ترجیح داد جای پا به توپ شدن، دو سال از بهترین دوران فوتبالش را در مناطق جنگی، دست به دوربین شود. او در بیمارستانی در کوالالامپور بر اثر سرطان درگذشته. به خاطر عوارض بمبهای شیمیایی مدتها گرفتار شیمی درمانی بوده. میگویند برای معالجه عازم آمریکا شده و به دلیل هزینههای بالای درمان، سر از مالزی درآورده و همانجا جوابش کردهاند. چند روزی مقاومت کرده و سرانجام، در غربت دیده از جهان فرو بسته."



سعید سلطانیفر؛ "تویی که نمیشناختمت"
مهدی رستمپور
خبرنگار و مفسر ورزشی
چهارشنبه 30 مرداد 1392
هوش و حواس خانواده ورزش ایران متوجه سلطانیفر دولتی و نحوه دفاع او در صحن علنی مجلس بود که سلطانیفر ورزشی در بی خبری پیگیرترین ورزشیها و علاقمندان فوتبال، جان سپرد.
از مجروحان شیمیایی جنگ بود زیرا ترجیح داد جای پا به توپ شدن، دو سال از بهترین دوران فوتبالش را در مناطق جنگی، دست به دوربین شود.
او در بیمارستانی در کوالالامپور بر اثر سرطان درگذشته. به خاطر عوارض بمبهای شیمیایی مدتها گرفتار شیمی درمانی بوده. میگویند برای معالجه عازم آمریکا شده و به دلیل هزینههای بالای درمان، سر از مالزی درآورده و همانجا جوابش کردهاند. چند روزی مقاومت کرده و سرانجام، در غربت دیده از جهان فرو بسته.
از اغلب بازیکنان مطرح دهه ۶۰ فوتبال ایران که عضو پرسپولیس و استقلال نبودند، نه در جستجوهای اینترنتی چیزی پیدا میشود و نه در آرشیو صداوسیما. حتی از بازیکنانی که دهه ۷۰ بازی میکردند و عضو تیم ملی بودند هم وقتی به برنامه ۹۰ میآیند، فردوسیپور میگوید هیچ تصویری پیدا نکردیم.
شکاف بزرگی بین دهه ۶۰ و فوتبال امروز ایران وجود دارد که قابل مقایسه با حتی کشورهای حوزه خلیج فارس هم نیست. ارتباط فوتبالیهای دیروز و امروز، محدود مانده به چهرههایی که قبلاً بازیکن بودند و حالا مربی. وگرنه عرصه «کسوت» در ورزش ایران یعنی فراموشی.
نادیدهانگاری تاریخ ورزش ایران، میتواند از آسیبهای تعدد روزنامههای ورزشی باشد و جای خالی هفته نامهها. همچنین تغییر شگفتآور ذائقه مخاطبان فوتبال طی دو دهه اخیر که به مصاحبههای جنجالی قبل و بعد از بازی و تردد مدیرعامل باشگاه محبوبشان در شبکههای تلویزیونی خو گرفتهاند.
اغلب باشگاهها و فدراسیونها در سایتشان به تاریخ خود بی اعتنا هستند و همچنان باید به علاقه شخصی و خاطرات چند روزنامهنگار، همچنین آرشیویستهایی که خاطرات دهههای پیشین فوتبال را در فیسبوک تدوین میکنند، اکتفا کرد.
اما سعید سلطانیفر، بال راست شاهین تیز پرواز (لقب کلیشهای رسانههای آن روز) دهه ۶۰ فوتبال جنگ زده که سابقه گلزنی به پرسپولیس را هم دارد، کیست؟
برای شناخت او باید بازگردیم به سال ۱۳۶۵ و چون گمنام است، همتیمیهایش را نیز یادآوری کنیم. مجتبی محرمی که برای سربازی، ناگزیر از شاهین جدا شده و رفته نیروی زمینی. اما این تیم با پیراهن و ساق سفید و شورت مشکی در سال ۱۳۶۶ با پیشکسوتان دلسوزش جعفر کاشانی و همایون بهزادی، مثل تمام آن سالها کابوس پرسپولیس و استقلال در فوتبال تهران شده.
حجت شاهنباتی درون دروازه است. محمد آینهچی و محمود معمار، ستونهای محکم خط دفاعی. در خط میانی محمدحسین ضیایی که بعداً راهی مجارستان و باشگاه واشاش شد بازی میکند و امیر قلعهنویی هم هست که به اتفاق سعید سلطانیفر، وظیفه تغذیه کریم باوی مهاجم اول تیم ملی ایران را برعهده دارند.
استقلال را بدون گل متوقف میکنند و پرسپولیس را ۲-۰ شکست میدهند، مسابقهای همواره جنجالی که این بار ختم به خیر میشود.
البته فقط در ۹۰ دقیقه! زیرا پس از سوت داور، قلعهنویی با رحیم یوسفی که اتفاقاً در شاهین سال ۶۲ همبازی بودند درگیر میشوند. بهروز سلطانی سنگربان پرسپولیس هم یک پای دعواست.
سال ۶۷ که اکبر مالکی مربی این تیم شده، جوانترهایی مثل محمد خاکپور، میرشاد ماجدی، علیرضا مجاوری هم هستند و سلطانیفر همچنان شاهینی مانده.
سال ۶۸ ناصر ابراهیمی روی نیمکت مینشیند و او چهارمین سال حضورش را در این تیم سپری میکند. فصلی که شاهین باز هم با استقلال ۰-۰ شد.
محمدعلی یحیوی در بهترین فصل فوتبالیاش مقابل پاس، بنیاد شهید، ژاندارمری، عقاب، گسترش، راه آهن، بانک سپه و ... هم دروازهاش را بسته نگه داشت.
آن سال منوچهر عبداللهنژاد که بعداً به پرسپولیس پیوست و فریدون برقی هم در شاهین بودند و غلامرضا فتحآبادی نیز در آخرین روزهای فوتبالیاش در خط حمله. روزهایی که ستارگان فوتبال با مینیبوس شهری خودشان را به ورزشگاه شیرودی میرساندند تا آخرین پرده از نمایش فوتبال بدون پول در ایران را اجرا کنند.
مرحوم سعید سلطانیفر یکی از همانها بود. همو که بعداً نه یک خط مصاحبه کرد، نه از بی پولی آن مقطع زمانی نالید، نه به مال و مکنت فوتبالیستهای امروز گیر داد، نه از همبازیانی که میلیاردر شدهاند و فراموشش کردهاند، گله کرد.
او که جنگ را از نزدیک دیده بود، فیلم جنگی هم بازی کرد. «تویی که نمیشناختمت» در سه اپیزود که ایفاگر نقش اصلیاش شد.
در اپیزود اول دو برادر که به فاصله یک ساعت متولد شدهاند، رضایت پدرشان را جلب میکنند تا راهی جبهه شوند. برادری که زودتر متولد شده هدف گلوله قرار میگیرد و از پا درمیآید. برادر دوم هم موقعی که پیکر برادرش را به پشت جبهه منتقل میکند، با هدف قرار گرفتن آمبولانس کشته میشود.
این فیلم که عنوان اصلیاش روی اپیزود سوم بود، سال ۱۳۶۹ دیپلم افتخار بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم جشنواره فجر را گرفت و دو سال بعد هم چهار جایزه از جشنواره فیلم های دفاع مقدس دریافت کرد.
از سال ۶۸ به بعد بود که با پایان جنگ و تغییر آرایش سیاسی و اقتصادی کشور باشگاههای پورا، بانک تجارت، کشاورز و در ادامه هم تیمهایی مثل سایپا و بهمن تعریف جدیدی از اقتصاد و فوتبال ارائه کردند.
دیگر نیازی نبود بازیکنان هم در کارخانه کارگری کنند و هم برای تیمشان بدوند و گل بزنند.
اما دوران فوتبال سعید، به خاطر آثار بمبهای شیمیایی و ضرورت پیگیری درمان، تمام شده بود. پس از مرگ فوتبال آماتور دهه ۶۰، از سعید سلطانیفر هم تا ۲۵ سال دیگر خبری نیامد تا انتشار خبر مرگ غمانگیزش.
بی.بی.سی فارسی







حمید داودآبادی